بدون عنوان
سال نو مبارک
سلام امیرعباس تقریبا خیلی از کلمات رو میگم ولی هنوز خوب جمله سازی نمیتونه بکنه. چند بار رفتیم پارک بنابراین دوباره بریم بیرون ها شروع شد. امروز میگفت بریم بچه ها یعنی دلش برای بچه های مهدکودک تنگ شده ان شاءالله فردا میبرمش. حرف زیادی نیست البته بیشتر حوصله نیست متاسفانه پنج روزی هست که مریض هستم البته الان بهتر هستم. ...
نویسنده :
مامان سیدامیرعباس چشم تیله ای
19:08
بدون عنوان
امیرعباس تو اتوبوس داریم میریم حیات وحش داراباد از طرف مهدکودک ...
نویسنده :
مامان سیدامیرعباس چشم تیله ای
0:01
مهدکودک امیرعباس
روزهای پایان دوسال و هشت ماهگی
جشن تخم مرغ پخته بود تو مهد امیرعباس وامیرعباس هم برنده شده امیرعباس با فیلی که خاله زهره براش خریده شهربازی هایپرسان این گل سر ها جایزه توی لپ لپ بود امیرعباس تو موزه حیات وحش داراباد که با بچه های مهد رفتیم ...
نویسنده :
مامان سیدامیرعباس چشم تیله ای
23:56
96.01.03
سلام خیلی وقته نیومده زیاد هم وقت نوشتن ندارم اجمالی مینویسم. امیرعباس یکماهی رفته بود مهد کودک دوست داشت اما فکر کنم بچه ها اذیتش میکردند چون ماه دوم فقط یک جلسه رفت البته مریض هم شده بود اما متاسفانه یه حالتی شده که دیگه بیرون نمیاد و هرکجا میخوایم بریم با دعوا و گریه و داد و فریاد حاضر میشه فقط میگه خونه خوبه ... تقریبا خیلی از کلمات رو میگه هنوز خوب جمله بندی نمیکنه اما کلی کلمه یاد گرفته توی مهد هم میرفت بهتر شده بود. حسابی لجباز و کله شق و اعصاب خورد کن شده متاسفانه توی این روزها که ایام عید هست بدتر هم شده چون باباش هم هست از این فرصت سو استفاده میکنه و بدتر شده ... متاسفانه کمتر از بیست روز پیش شوهر خاله ام فوت شد همون...
نویسنده :
مامان سیدامیرعباس چشم تیله ای
23:46